امروز هم روز جالبی بود
انتهاش اینجوری شد که اون آقا تو نمایشگاه به من و فاطمه یه برگه ظاهرا فال داد
مال من نوشته بود :
برو ، سفر به سلامت
نگران تو نیستم که می روی
نگران آنی ام
که از تو
در من باقی می ماند!
درباره این سایت